ازمایش<br>
هستی =نیستی؛
ستی نیست = نیستی هست؛
نه هست و نه نیست~# هم هست و هم نیست؛
انچه هست همان است که هست(اشاره به "این همانی"ِ امر مغشوشِ نابه هنگامِ از جا در رفته با دیگری[یا غیر در غیریت اش])
از 'نوشته جات ام' منزجر میشم نه همانطور که پیش تر سبزیجات توی غذا منزجرم میکرد.انزجار از صدای پرمدعایی که جهل اش را می موید بر صفحه ی باد ،دود رنگین کمان یِ تکه پاره و از هم گسیخته ی اوهام گوشت و هوا ،چه صدای دلنشینی دارد .. گمانم پرت و پلا میبافم .
جستاری در بی باب ■این معضلِ اَهم مربوط به هنگاهه ایست که قاعده شکل نگرفته بود و قانون وجود نداشت .اساس ، مهمل بود و محل° جایی غیر قابل سکونت .بیماری ام تقدیم تو باد...
وجود خارجی نداری ،هیچ کدامتان موجودیت بیرونی مسجل قطعی ندارید زیرا جهان بیرون از من نیست ،هرچه در جهان هست که الزاما شامل شما هم میشود به واسطه ی "من" پدیدار است و پیداست ؛ و اگرچه در تمامیت اگاهی ام حضور ندارم تا یکایک چیزها را نام ببرم چه بسا فراموشی را هم در بر بگیرم .